پاسخ سوالات ادبيات عمومي / كنكور انساني 94
پاسخ سوالات ادبيات عمومي / كنكور انساني 94
1) گزينه 1: معني واژه هاي ايار و دل شكر نادرست آمده است: ايار: از ماه هاي رومي برابر ماه سوم بهار / دل شكر: شكاركننده ي دل ـ شكَردن: شكار كردن 2) گزينه 3: معني پنج واژه (مكيدت، سليم، سنان، خريف، جگر آور) درست نوشته شده است. معني واژه هاي نادرست: قضبان: جمع قضيب، شاخه هاي درخت / سيلك: حرير، ابريشم / توجع: دردمندي 3) گزينه ي 2: زى: لباس و پوشش خاص هر صنف / شير شرزه: شير خشمگين / فصاحت: درستى و شيوايى؛ سخن روان كه با استفاده از لغات و تركيبات خوش آهنگ و رايج و تركيب بندى درست عبارات و جملات مطابق قواعد زبان صورت مي گيرد. / بي روزي: درويش و بينوا / اورند: اورنگ، تخت، مجازاً فرّ و شكوه، شأن و شوكت 4) گزينه ي 1: املاي واژه ي حور در مصراع اول بيت گزينه ي ا نادرست و درست آن هور (به معناي خورشيد) است. لغات مهم از نظر اهميت املايي در ساير ابيات: ضيا: روشنايي / مثَل: سخن مشهور / مستسقي: فردي كه طالب و جوياي آب است، / سهر: شب بيداري، شب زنده داري / رذل: خوار، پست، دون مايه 5) گزينه ي 3: واژه هاي سقط، نگذارد و سولت نادرست نوشته شده اند و درست آن ها به ترتيب ثقت، نگزارد و صولت (به معناي هيبت) است. توجه داشته باشيد كه: سقَط: به معناي مردن و هلاك / ثقَت: خاطرجمعي و اطمينان كردن ـ ثقه: كسي كه مردم به او اطمينان مي كنند. گزاردن به جا آوردن، بيان كردن، تاديه كردن، انجام دادن و تعبير خواب كردن، بنابراين، حق امانت گزاردن به معناي حق امانت را به جا آوردن است. / گذاردن قراردادن، وضع كردن و گماشتن 6) گزينه 4: عبارت هاي الف و ب درست هستند: الف) ژيل بلاس اثر آلن رنه لوساژ مي باشد. اين رمان، نخستين زمان فرانسوي است. ب) در دوره ي دوم شعر عصر نيمايي، نشريه هاي ادبي پيام نو و مجله ي سخن ، پديد آمدند. ج) كتاب خوشه هاي خشم اثر جان اشتاين بك، نويسنده ي انگليسي قرن بيستم، است. د) در قرن پنجم شاعراني چون عنصري، فخرالدين اسعد گرگاني و عيوقي به سرودن منظومه هاي شاعرانه پرداختند. نظامي شاعر قرن ششم است كه منظومه هاي عاشقانه را به كمال رساند. 7) گزينه 2: امام حماسه اي ديگر، از آثار محمدرضا رحماني (مهرداد اوستا ) مي باشد نه علي شريعتي. 8) گزينه 2: كشف الحقايق و انسان كامل: اثر عزيزالدين نَسفي مسافرهاي شب و چشم هاي من خسته: اثر جمال ميرصادقي مورچگان و عقل و سرنوشت: اثر موريس مترلينگ انسان و سرنوشت و عدل الهي: شهيد مرتضي مطهري 9) گزينه 4: بيت ب: تاب ايهام دارد: 1- تحمل و طاقت 2- پيچش بيت ج: سر مجاز از كل وجود با علاقه ي كليه است. بيت د: لف و نشر مرتب دارد: فراق (لف 1) تو هو چون مرگ (نشر 1) و وصل (لف 2) تو هم چون بقا (نشر 2) براي عاشقان شد. بيت الف: شاعر مي گويد: عشق اندوه است و من نشاطي به جز اين اندوه را نمي جويم. اينكه اندوه براي شاعر، شادي بخش و نشاط آور است، تناقض دارد!! بيت هـ : شاعر در توصيف دهان و باريك بودن لب هاي يار اغراق كرده است. 10) گزينه 4: در ابيات الف، ب و هـ، آرايه هاي استعاره و جناس وجود دارد: بيت الف: جناس: بر و گر (ناقص اختلافي) – روان اول به معني در حال حركت و رونده و روان دوم به معناي روح است. (تام) / سرو روان استعاره مصرحه از يار بلندقامت است. بيت ب: بر و برگ جناس ناقص افزايشي دارند. / جيب نسترن استعاره ي مكنيه و تشخيص است. بيت هـ: جناس: سر و سرو (ناقص افزايشي – پا و تا (ناقص اختلافي) / سهي سرو روان استعاره از يار است. 11) گزينه 1: نگفتن و نهفتن جناس دارند. / آتش جان سوز مي تواند استعاره از راز باشد. به نظر مي رسد كه گزينه 2 هم مي توانند پاسخ سوال باشد: ناوك (تير) بلا اضافه ي تشبيه بليغ اضافي است. / شاعر با بيان علتي ادبي، دليل خم شدن قامتش را اين مي داند كه به دنبال معشوق بوده است و در پي او چنين خم شده، در حاليكه علت واقعي آن كهن سالي مي باشدو در ادامه مي گويد: اكنون كه قامتم چون كمان خميده شده، تير بلاهايت را روانه ي دل من كرده اي. 12)گزينه 3: فروختن به / چسباندن به / كاستن از / اندودن با: اين مصدرها جمله چهارجزئي گذرا به مفعول و متمم مي سازند. 13)گزينه 4: در اين گزينه 12 تكواژ وجود دارد: نور / ي / از / آن / ديد / ه / كه / بين / ا / تر / است / φ تشريح گزينه هاي ديگر: گزينه 1: دور / به / تو / خاتم / ـِـ / دور / ان / نبشت / 9) / φ تكواژ) گزينه 2: رد / مـ / كن / φ / ــَ م / كز / همه / رد / گشت / ه / ام / (11 تكواژ) گزينه 3: چشمه / ـِـ / مه / تاب / ـِـ / تو / سرد / ي / گرفت / 10) / φ تكواژ) 14)گزينه 3: بعضي (صفت) + سروده ها (اسم) + ــِ (نقش نماي ــِ) +شاعران (اسم) + ــِ (نقش نماي ــِ) + گذشته (صفت) 15)گزينه 4: منظور از اين سوال اين است كه جمله ي مركب را با حذف جملات وابسته، تبديل به يك جمله ي مستقل كنيم. در اين صورت جمله ي مستقل نهايي، يك جمله ي سه جزئي اسنادي خواهد بود: شهرت يافتن صاحبان هنر در هنر خاص خود، يكي از مقتضيات تمدن جديد است. 16)گزينه 2: گرد تشنگان مي گشت، جملهي پنجم است كه در آن شناسه ـَ م از آخر فعل به قرينهي لفظي حذف شده است: با توجه به جمله قبلي يعني آب برداشتم، فعل اين جمله هم بايد به صورت اول شخص مفرد بيان شود: آب برداشتم و گرد تشنگان مي گشتم. تشريح ساير گزينه ها: در جملهي دوم، گفت بهدرستي آمده است و با نهاد خود (يكي) مطابقت دارد. (رد گزينه يك) جمله اول: يكي در حرب احد بود / نهاد جمله: يكي (يكي در متون تاريخي، نشانه ي نكره نيز بوده، اما در اين جمله به عنوان نهاد به كار رفته است. در هر صورت يكي صفت مبهم نمي باشد. از جمله صفات مبهم مي توان به هر ، همه ، ديگر ، هم ، هيچ ، فلان ، پاره اي ، چند اشاره كرد.) (رد گزينه 3) با بازگرداني جمله ششم، متوجه مي شويم ضمير كه در نقش مفعول به كار نرفته است، اين جمله را مي توان به دو شيوه بازگرداني كرد: 1- تا رمقي از حيات براي كه باقي است (را در نقش حرف اضافه به كار رفته و كه نقش متمم دارد) 2- تا كه رمقي از حيات دارد. ( راي مالكيت و كه نقش نهاد دارد) (رد گزينه 4 ) 17) گزينه 1: مفهوم بيت سوال و بيت گزينه ي 1: پس از اين دنيا، فرد عاشق در قيامت و بهشت و دوزخ هم تنها در جست و جوي يار است. 18)گزينه 4: مصراع سوال، قسمتي از تيراندازي رستم را وصف مي كند. با توجه به مصراع هاي ديگر، ترتيب اين تيراندازي به اين صورت است: 1- به شست اندر آورد تير خدنگ: ابتدا رستم تير خدنگ را در شست قرار داد. 2- چو سوفارش آمد به پهناي گوش: اشاره به كشيدن تير دارد كه قسمت انتهايي تير در كنار گوش رستم قرار مي مي گيرد. 3- چو بوسيد پيكان سرانگشت اوي: پيكان فلز نوك تيزي است كه بر سر تير نصب مي كنند. اين مصراع صحنه اي را توصيف مي كند كه رستم تير و كمان را در دست دارد، تير را در كمان گذاشته و در آستانه ي رها كردن تير است به گونه اي كه با رهاكردن تير، پيكان تير، انگشتانش را لمس مي كند. بنابراين مصراع صورت سوال بيشترين تناسب را با مصراع گزينه ي چهار دارد. 19)گزينه 3: آيا از سرزمين تو بود كه فرشتگان / سرودهاي صلح و شادي و انسان را براي چوپانان خواندند؟ در اين قسمت شعر، به فلسطين به عنوان سرزمين پيامبران اشاره شده است. 20)گزينه 2: مرحله ي بعد از توحيد، حيرت است كه هر چه سالك در مرحله توحيد به دست مي آورد ،از دست مي دهد و دچار حيرت و سرگشتگي مي شود. 21) گزينه 3: مفهوم بيت سوال و ابيات گزينه هاي 2 ،1 و 4: هنرنمايي و در معرض ديد قرار دادن استعدادها و توانايي ها، سبب ايجاد دردسر براي انسان مي شود و براي در امان ماندن از اين دردسرها، همان بهتر كه آدمي هنر و محاسن خود را پنهان دارد. 22) گزينه 2: معني ابيات سوال: اين كار كه ايرانيان را به كشتن دهم و در مقابل خودم به پادشاهي برسم، در دين من پسنديده نيست و هرگز راه و روش زندگي من اين گونه نيست كه چنين كاري بكنم. مفهوم سخنان اسفنديار، برتري زندگي ايرانيان نسبت به تاج و تخت پادشاهي است، چرا كه وي حاضر نيست براي رسيدن به قدرت، موجب كشته شدن هم وطنانش شود. 23) گزينه 3: بيت سوال: اگر تنهايي پيشه كني (پاي در دامن آوري)، سرت از آسمان مي گذرد و به سربلندي مي رسي. در بيت اين گزينه هم شاعر مي گويد: اگر اثري از بهشت در اين دنيا وجود داشته باشد، به خاطر كسي است كه به روي مردم، در بسته است، يعني كسي كه از مردم دوري مي كند، گويي در بهشت است. در هر دو بيت، تنهايي گزيدن ستايش شده است. 24) گزينه 2: در بيت سوال و بيت اين گزينه، بر اين موضوع تاكيد شده كه اگر عاشق نتواند به وصال معشوق برسد، همين كه بتواند از دور وي را ببيند برايش كافي است. 25) گزينه 4: مفهوم بيت سوال و بيت اين گزينه: مهر و محبت دوست، سبب والا شدن وجود آدمي مي شود و آدمي را از پايين ترين درجات به بالاترين مراتب مي رساند. چون شبنم اوفتاده بدم پيش آفتاب = خاشاك راه بودم در كوي دوست عمري مهرم به جان رسيد و به عيوق بر شدم = سيل محبت آمد ناگاه در ربودم
هدف از این وبلاگ: آموزش زبان وادبیات فارسی متوسطه برای دانش اموزان عزیزم و تذکار این مطالب جهت همکاران ارجمندم. «فارسی را پاس می داریم ،زیرا گفته اند/قدر زر،زرگر شناسد،قدر گوهر،گوهری»